اینجا حال خوب جریان دارد!/برای تو که حافظ امنیت مایی
تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۹۲۹۷۲
گروه خبرخوب: به قول سهراب سپهری «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید!» پس گرد و غبار از عینک چشمهایتان بگیرید و سپیدی دنیا را به سیاهیاش ترجیح دهید! تا به قول سهراب سپهری جور دیگر ببنید! چشمتان را بشویید و از اینپس دوربین تلفن همراهتان را برای ثبت اتفاق خوب دور و برتان، برای ثبت همدلی و همراهی مردم دربیاورید! نه برای ثبت دعوا و درگیری و نزاعهای خیابانی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای تو که حافظ امنیت مایی!
دختر 6 سالهاش را از گروه سرود برمیگرداند. اتفاقات این چند روز نگرانش کرده بود وحالا دلهره انداخته بود به جانش که نکند چند نفر از آن اغتشاشگران از خدا بیخبر به خودش یا دخترش حمله کنند! نگران خودش که نه، بیشتر نگران دخترش بود اما سعی میکرد این نگرانی را از زهرای 6 ساله پنهان کند. با یک دستش چادرش را محکم گرفته بود و با دست دیگر دست زهرا را. زهرا از قدمهای تند مادر فهمیده بود که در دلش چه میگذرد. او هم دسته کمی از مادر نداشت. اتفاقات این چند روز نشانشان داده بود که اینها هیچ رحم و مروتی در دلشان نیست و به هموطن خودشان هم رحم نمیکنند. از کوچه که به خیابان اصلی پیچیدند، قدمهای مادر آهسته شد و دل هردویشان قرص! تا چشمشان به نیروهای انتظامی افتاد مادر نفس راحتی کشید و زیرلب گفت:«خداحفظشان کند!» زهرا پرسید:«مامان میشود بروم ازشان تشکر کنم؟!» مادرش سری تکان داد و گفت «البته اما بگذار قبلش برایشان چند شاخه گل بگیریم!»
هیچکس او را نمیشناخت اما...
برعکس همه میتهایی که به بهشت زهرا میآورند. این یکی کسی را نداشت. تنها و غریبانه خاکش کردند. نه کسی بود بالای قبرش بیتابی کند نه حتی کسی که برایش خیرات دهد و طلب استغفار کند. نمیدانم تصادفی بود، معتاد بود یا کارتن خواب! فقط میدانم دستش از دنیا کوتاه بود و بیوارث. خاکش که کردند. پیش خودم فکر کردم بروم چند دقیقهای کنار قبرش بنشینم و فاتحهای بخوانم. مردد بودم که دیدم یکی از آن طرف آمد و روی قبرش چند گل گذاشت. کس دیگری گلاب آورد. تربتی که توی جیبم بود را برایش بردم و نشستم کنار قبرش! کسی خیرات آورد و بقیه هم فاتحه میخواندند برای میت بیوارث! برایم عجیب بود هیچکس او را نمیشناخت اما گویی همه از بستگانش بودیم!
حملبار رایگان برای نیازمندان!
مشکلات اقتصادی و تورم برای او و زندگی او هم هست مخصوصا اینکه شغل ثابتی ندارد و روی ماشین شخصیاش کار میکند. یک روز بار دارد و یک روز تا شب هیچ باری به پستش نمیخورد! تازه دستمزد شاگردش را هم باید بدهد اما اینها را بهانه نکرده که خیرش به کسی نرسد. با خودش حساب و کتاب کرده که با همین شغلی که دارد گره از کار کسی باز کند. بخاطر همین کاغذی پشت ماشینش چسبانده و نوشته:« حمل بار برای افراد نیازمند رایگان میباشد!»
هرچقدر میخواهی ویزیت بده!
میدانم شما هم کم ندیدهاید پزشکانی را که هزینه ویزیتشان را حتما حتما نقد میگیرند که مالیات دامنگیرشان نشود! اما به قول سهراب چشمهایتان را بشویید و اینبار پزشک جراح مغز و اعصابی را ببنید که کار خداپسندانهای انجام داده. دکتر "عربخردمند"ِ که در محله ستارخان تهران مطب دارد. کنار دستگاه کارتخوان تابلویی را گذاشته که روی آن نوشته شده:« حق ویزیت برمبنای استطاعت بیمار گرفته میشود!»
خبرهای خوبتان را در قالب دلخواه خود (عکس، متن، فیلم، صوت و...) تولید کنید و آن را با هشتگ #خبر_خوب در شبکههای اجتماعی منتشر کنید تا هم دیگران را در حال خوش خودتان شریک کنید و هم ما بتوانیم اخبار شما را بازنشر کنیم. اگر هم تمایل داشتید در هریک از شبکههای اجتماعی که فعال هستید، خبرتان را از طریق اکانت khabar_khoub_iran@ یا شماره تلفن ۰۹۳۳۰۸۲۶۳۱۲ برای ما بفرستید. در این جشنواره فرقی نمیکند در ایتا و بله و روبیکا و گپ باشید یا در تلگرام و اینستاگرام و توئیتر و واتساپ؛ مهم این است که سهمی در حال خوش اطرافیانتان داشته باشید.
منتظر خبرهای خوب شما هستیم. خوش خبر باشید.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: خبرخوب خبر مردمی خوش خبری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۹۲۹۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اینجا دستها، دانش و ایثار را روایت میکند
خوش ذوقی و دغدغهمندی را هدف خود از در مسیر معلمی قرار داده و معتقد است که در این کار لذت معنوی و شور و هیجان وافری نصیبش میشود و برکت آن را در زندگی خود احساس کرده است و علاقه بسیاری به خدمترسانی و کمک به دانشآموزان خود که ناشنوا هستند، دارد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، معلم، اندیشمندی رهاییبخش و روشنفکری تحولآفرین است که مشخصههایش شجاعت اخلاقی و نقادی است، اگر تربیت را فراهم کردن زمینههای بالندگی و متعادل ساختن آدمی بدانیم و هدف از آن را فعلیت بخشیدن به استعدادهای وجودی انسانها برای کمال و قرب الهی در نظر داشته باشیم، معلمان و مربیان در تحقق این امر نقش ارزنده و بسزایی داشته و دارند، در واقع فرهنگیان به عنوان کارآمدترین مصلحان اجتماعی هم در موضع اصلاح فردی تأثیرگذارند و هم میتوانند پرچم اصلاحات اجتماعی را در دست داشته باشند.
از میان معلمانی که آموزش و ایثار را بخش جداییناپذیر زندگی خود میدانند، گفتوگویی داشتیم با الهام کامیابی، معلمی که با وجود محدودیت شنوایی با ذوق و شوق فراوان در مدرسه باغچهبان به امر آموزش دانشآموزان میپردازد، همچنین به دانشآموزان استثنایی آموزش میدهد که چگونه از وسایل بازیافتی، وسایل کاربردی بسازند که این امر نشانه خلاقیت سرشار این معلم توانمند است.
وی با اشاره به بخشی از زندگی خود اظهار میکند: معلمی ناشنوا هستم و در شهرضا به دنیا آمدهام و اکنون در مدرسهای مربوط به کودکان ناشنوا مشغول به تدریس هستم، با وجود اینکه در دوره تحصیلم امکانات مناسب برای ادامه تحصیل افراد ناشنوا نبود، در سن پنج سالگی به مدرسهای به نام باغچهبان رفتم و دوره ابتدایی را در آنجا به اتمام رساندم و در کنار ادامه تحصیل که علاقه زیادی به خیاطی داشتم، برای گذراندن اوقات فراغت در آموزشگاه خیاطی ثبت نام کردم و مشغول کار خیاطی شدم.
این معلم تلاشگر ادامه میدهد: پدرم که متوجه علاقه بسیار من نسبت به درس خواندن بود، کتابهای سال اول راهنمایی را تهیه کرد تا در منزل با کمک او و برادر بزرگم شروع به مطالعه کنم، در پایان سال نیز همراه با دیگر دانشآموزان در امتحانات شرکت کرده و به لطف خدا نمره قبولی را کسب کردم، سپس در مدرسه راهنمایی ثبتنام شدم و توانستم سالهای دوم و سوم را هم پشت سر بگذارم و مدرک سوم راهنمایی را کسب کنم.
کامیابی میگوید: برای ادامه تحصیل، خانوادهام مشکلات زیادی مانند اجارهنشینی و کمبود هزینه را تحمل کردند، همچنین پدرم که یک معلم بود درخواست انتقال به اصفهان را داد تا بتوانم در مرکز استان با بهرهمندی از امکانات بیشتر فرایند تحصیل را به خوبی بگذرانم.
وی بیان میکند: چالش بزرگتر این بود که در اصفهان نیز دبیرستان مناسبی برای تحصیل ناشنوایان وجود نداشت، ناچار برای ثبتنام در یکی از هنرستانها اقدام کردم، اما در آن هنرستان هم من را ثبتنام نکردند، اما با تلاش پدر و مادرم توانستم در دبیرستان مکتبی اصفهان ثبتنام کنم که در آنجا هر روز دانشآموزان را به تحصیل و درس خواندن تشویق میکردند، سپس دو سال بعد را در هنرستان شهید دستغیب ادامه تحصیل دادم و موفق به دریافت مدرک دیپلم در رشته طراحی و دوخت شدم.
این معلم خوش ذوق میافزاید: در همان سال در آزمون کاردانی شرکت کردم و پذیرفته شدم و به مدت دو سال در آموزشکده سمیه نجفآباد به تحصیل و فراگیری علم و دانش پرداختم، با اینکه آن دوران روزگار سخت و طاقتفرسایی برایم بود و طی سالها به همراه خانواده مشکلات عدیدهای را متحمل میشدیم، به علت همکاری و همیاری اعضای خانواده و علاقهای که به کسب علم داشتم، تحمل تمام آن سختیها برایم آسان شد تا اینکه موفق به کسب مدرک فوق دیپلم در رشته طراحی و دوخت شدم.
کامیابی ادامه میدهد: بعد از فارغالتحصیل شدن به دنبال یافتن شغلی مناسب بودم، چرا که از طرفی سختیهای تحصیل وجود داشت و از طرف دیگر چالش یافتن کار و استخدام شدن باعث دشواری شده بود، اما با این حال باید تلاش میکردم تا مزد تمام زحمات و سختیهایی که خود و خانوادهام متحمل شده بودیم را به دست بیاورم، بنابراین با پیگیری مداوم و سختی فراوان توانستم در سال ۱۳۷۶ به صورت حقالتدریس در آموزشوپرورش هنرستان استثنایی میر اصفهان مشغول به کار شوم.
وی اضافه میکند: در سال بعد کلاسهایی برای دانشآموزان ناشنوا در هنرستان صدیقه طاهره برگزار میشد و با توجه به اینکه اعضای کادر این هنرستان از معلمان دوره ابتدایی خودم بودند و از گذشته آشنایی نسبی داشتند، درخواست کردند تا با بازگشت به زادگاه خود به این دانشآموزان آموزش دهم و من نیز با آغوش باز این پیشنهاد را پذیرفتم، زیرا با مشکلات و سختیهای تحصیل بچههای ناشنوا آشنا بودم و میخواستم در حد توان خدمتی به این قشر از دانشآموزان داشته باشم.
این معلم دغدغهمند میگوید: در آن سال دانشآموزان توانستند با موفقیت دروس را پشت سر بگذارند، اما در سال بعد به دلیل کاهش آمار ثبتنام و فارغالتحصیل شدن دانشآموزان گذشته مجدد برای ادامه کار با مشکل مواجه شدم، بنابراین در سال سوم به نجفآباد منتقل شدم تا به دانشآموزان ناشنوا آنجا آموزش دهم، سپس با گذشت چندین ماه دوباره به زادگاهم بازگشتم و در همان هنرستان صدیقه طاهره مشغول به آموزش و تدریس شدم.
کامیابی ادامه میدهد: در حال حاضر در مدرسه باغچهبان شهرضا، یعنی همان مدرسهای که دوران ابتدایی خود را در آنجا گذراندم، در کنار معلمان گذشته و همکاران جدید مشغول به شغل معلمی هستم و به آموزش دانشآموزان ناشنوا میپردازم، همچنین جای دارد از معلمان، دبیران، استادان و تمام کسانی که برای رشد و تعالی من زحمت کشیدهاند تا به جایگاهی که در آن قرار دارم برسم، تشکر میکنم.
قبولی دانشآموزان در امتحانات و کنکور سراسری از خاطرات خوب و به یادماندنی استوی خاطرنشان میکند: در آن زمان دانشآموزان عادی و ناشنوا با هم در یک کلاس مینشستند و دو معلم در یک کلاس تدریس میکردیم، برای همین کلاس فوقالعاده شلوغی میشد و کنترل دانشآموزان برایمان مشکل شده بود، همچنین دانشآموزان ناشنوا از این اوضاع گلایهمند بودند و تمام این چالش و مشکلات باعث شد تا موضوع را با مدیر مدرسه مطرح کنیم و به دلیل تعداد اندک دانشآموزان ناشنوا با جدا شدن آنها از دیگر دانشآموزان عادی موافقت شد.
این معلم خلاق تاکید میکند: در بین دانشآموزانم تعدادی از آنها استعداد بیشتری در زمینه طراحی داشتند و در مسابقاتی که در مدرسه اجرا میکردیم هم طراحی این دو دانشآموز از همه بهتر بود و به آنها آموختم که در کنار هم و با همکاری رقابتی سالم داشته باشند تا پیشرفت کنند، تلاش این دو دانشآموز برایم ستودنی بود و برای همین همیشه در ذهنم ماندگار هستند.
کامیابی ادامه میدهد: با فرا رسیدن فصل امتحانات دانشآموزان دچار استرس و اضطراب میشوند، اما همیشه سعی میکنم مانند مادری که برای فرزندش تلاش میکند، با آنها صحبت کنم و حس امید را در دلشان قوت ببخشم و قانعشان کنم که با تلاش کردن میتوانند نمرات خوبی کسب کنند، همیشه در روز اعلام نتایج در کنار دانشآموزان هستم و از اینکه امتحانات را به خوبی پشت سر گذاشتهاند، خوشحال میشوم و آنها را با برنامههای مختلف خوشحال میکنم.
وی عنوان میکند: با عملکرد و استعداد خوبی که دانشآموزان دارند، همواره آنها را برای شرکت در کنکور سراسری تشویق میکنم، وقتی دانشآموزان در کنکور ثبتنام و به دانشگاه راه پیدا میکنند، خوشحالی من به عنوان معلمی که نتیجه زحمات و تلاشهای خود را میبیند، چندین برابر است، دانشآموزان ناشنوا شرایط خاصی برای آموزش و یادگیری دارند و قبولی آنها در دانشگاه نیز اتفاق بزرگی است که مسیر زندگی آنها را تغییر میدهد.
این معلم تلاشگر بیان میکند: قبولی دانشآموزان در کنکور سراسری از خاطرات خوب و به یادماندنی شغل معلمی است، به ویژه اینکه توانسته بودم دانشآموزان ناشنوا را یاری کرده و به آنها ثابت کنم که اگر بخواهند، میتوانند با تلاش و توکل به خدا همچون دیگر افراد به اهدافشان دست پیدا کنند، شاید آنها از نعمت شنیدن محروم باشند، اما بهره هوشی خوبی دارند و میتوانند با قدم گذاشتن در هر کاری موفق شوند.
آموزش ناشنوایان در دوران کرونا با خلاقیت معلمشان / طراحی ماسک لب خوانی برای تدریسکامیابی با بیان اینکه معلمی شغل نیست، بلکه عشق است، ادامه میدهد: اولین معلم خدا و سپس رسول او است، پس چطور میتوانیم به عنوان شغل از آن یاد کنیم، معلمی روش انسانسازی است، معلمی چراغی روشن است که هادی و هدایتکننده و روشنساز جامعه است، به همین سبب اگر در برابر معلمی شغل دیگری به من پیشنهاد میشد، قبول نمیکردم، همچنین پدرم معلم بوده است و این انگیزهای شد تا به این شغل علاقه پیدا کنم و بیشتر انرژی و فعالیتم را در این مسیر به کار گیرم.
این معلم خلاق با استفاده از خلاقیت خود توانست برای تدریس مناسبتر در دوران کرونا، ماسکی طراحی کند که بتواند با دانشآموزان ارتباط مؤثری داشته باشد و از فرایند آموزش باز نماند، او در این خصوص میگوید: افراد ناشنوا یا کم شنوا از نشانههای بصری برای درک و فهم سخن افراد استفاده میکنند که استفاده از ماسکهای معمولی برای آنها مشکلاتی را ایجاد کرده بود.
وی اضافه میکند: استفاده از ماسکهای عادی برای تدریس مناسب نبودند، چرا که لبها را میپوشاند و اگر دانشآموزان به زبان اشاره مسلط نباشند، برای برقراری ارتباط از طریق لب خوانی دچار مشکل میشدند، همچنین دیدن لب آموزگار و چهره او بر روند آموزش و رابطه آموزگار بر دانشآموز تأثیر میگذارد.
کامیابی عنوان میکند: استفاده از ماسکهای شفاف برای دیدن لب خوانی و درک بهتر حالت چهره میتواند کمک شایانی به ناشنوایان و کم شنوایان کند تا ارتباط مطلوب و مؤثری با اطرافیان داشته باشند، با ماسکهای شفاف در دوران شیوع بیماری کرونا بدون هیچ ناراحتی و با ذوق و شوق بسیار در مدرسه باغچهبان با ماسکهایی که خودم دوخته بودم، به تدریس ادامه دادم و دانشآموزان بهتر و راحتتر مطالب را یاد میگرفتند.
این معلم با نشاط و فعال در زمینه فعالیتهای ورزشی نیز مهارت فوقالعادهای برای آموزش دادن دانشآموزان دارد، همچنین در آموزش کاربردی مفاهیم درسی به ویژه درس ریاضی تبحر خاصی دارد و در تولید محتوا نیز توانمند است، او فردی بسیار معتقد و مقید به انجام فرایض دینی، صبور و باوقار است و هدف خود از انتخاب مسیر معلم شدن را اینگونه بیان میکند: در این کار لذت معنوی و شور و هیجان وافری نصیبم میشود و برکت آن را در زندگی خود احساس کرده است و علاقه بسیاری به خدمترسانی و کمک به دانشآموزان ناشنوا دارد.
هدیه یکی از دانشآموزان برای خانم کامیابی، معلم خوشذوق شهرضایی
کد خبر 748537